قبل از نظریه پیاژه، کودکان اغلب به عنوان بزرگسالان کوچک در نظر گرفته می شدند. در عوض، پیاژه پیشنهاد کرد که طرز تفکر کودکان اساساً با طرز تفکر بزرگسالان متفاوت است. نظریه پیاژه تأثیر شگرفی بر ظهور روانشناسی رشد بهعنوان یک زیرشاخه متمایز در روانشناسی داشت و کمک زیادی به حوزه آموزش کرد. او همچنین به عنوان یکی از پیشگامان نظریه سازه انگاری شناخته می شود که نشان می دهد مردم به طور فعال دانش خود را از جهان بر اساس تعامل بین ایده ها و تجربیات خود می سازند.
در نظرسنجی سال ۲۰۰۲ از ۱۷۲۵ عضو انجمن روانشناسی آمریکا، پیاژه به عنوان دومین روانشناس تأثیرگذار قرن بیستم معرفی شد. نظریه رشد شناختی ژان پیاژه تأثیر عمیقی بر روانشناسی، به ویژه درک رشد فکری کودکان داشت. تحقیقات او به گسترش روانشناسی رشد، روانشناسی شناختی، شناخت شناسی ژنتیکی و اصلاحات آموزشی کمک کرد.
فروید، روانشناس معروف، نیز یکی از تأثیرگذارترین و بحث برانگیزترین متفکران قرن بیستم است. زیگموند فروید، عصب شناس اتریشی متولد ۱۸۵۶، اغلب به عنوان “پدر روانشناسی مدرن” شناخته می شود. فروید انقلابی در نحوه تفکر و درمان اختلالات روانی ایجاد کرد. فروید روانکاوی را به عنوان راهی برای گوش دادن به مراجعان و درک بهتر نحوه عملکرد ذهن آنها پایه گذاری کرد. روانکاوی همچنان بر روانشناسی و روانپزشکی مدرن تأثیر زیادی دارد.
وقتی مردم به روانشناسی فکر میکنند، بسیاری به زیگموند فروید فکر میکنند. کار او از این باور حمایت میکرد که همه اختلالات روانی دلایل فیزیولوژیکی ندارند. او همچنین شواهدی ارائه کرد که نشان میدهد تفاوتهای فرهنگی بر روانشناسی و رفتار تأثیر میگذارد. کار او به درک ما از رشد انسانی، شخصیت، روانشناسی بالینی و روانشناسی غیرعادی کمک کرد.